ساعت فلش مذهبیساعت فلش مذهبی
دعای عظم البلا ذکر خدا - یاور 313
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ذکر خدا
نویسنده : samen sayan
تاریخ : یکشنبه 91 آبان 21

خسته از مدرسه برگشتم . در خانه را که باز کردم ، صدایی که از داخل به گوش می رسید مرا شگفت زده کرد . سراسیمه به داخل رفتم . دیدم دو پسرم ، حسین و محمد دعوایشان شده و در حال داد و فریاد هستند .

در این حال تلویزیون هم با صدای بلند روشن بود . دخترم  سلما که بزرگتر از آنهاست ، سعی می کرد  تا برادرانش را ساکت کند، ولی مؤفق نمی شد .

من که وارد شدم آنها را ساکت و تلویزیون را هم خاموش کردم . تقریبا آرامشی در خانه پدیدار شد . 

در این لحظه متوجه شدم عباس در خانه است و در گوشه ای از اتاق مشغول نماز خواندن .

من از اینکه عباس دردر خانه بود و بچه ها اینطور شلوغ می کردند ناراحت شدم .

پس  از پایان نماز از او گله کردم و گفتم :

شما در خانه حضور دارید و بچه ها این طور خانه را به هم می ریزند ؟

او با مظلومیت تمام از من عذر خواهی کرد ، ولی من با شناختی که از عباس داشتم دریافتم که شکایتم بی مورد بوده است ، چون عباس در آن موقع آنچنان غرق در نماز بوده ، که از همه اتفاقاتی که در اطرافش می گذشته بی اطلاع بوده است .

هیچ چیز نمی توانست او را از ذکر خدا باز دارد .

                                                                         خانم صدیقه حکمت ، همسر شهید 

شادی روح شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی صلوات




| نظر بدهید


مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
Design By : Ashoora.ir



پایگاه جامع عاشورا